کد مطلب:80275 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:325

شیعه و داستان تنزیه صحابه











اغلب علمای اهل سنت شیعه را به خاطر عدم اعتقاد به پاكی و درستی همه صحابه مورد طعن و سرزنش قرار می دهند و حتی بعضی از آنها، شیعیان را به جهت طعن و انتقادی كه از بعضی صحابه می كنند، كافر می دانند.

ولی معلوم نیست آنها روی چه دلیل و برهان این چنین می اندیشند، زیرا اگر طعن و انتقاد مستند به دلیل و برهان باشد نه تنها موجب كفر نمی شود حتی مذمت هم ندارد و اگر بدون دلیل و برهان و محض اتهام باشد باز هم سبب كفر نمی گردد، بر فرض اگر كسی به مسلمانی و لو صحابه، بی جهت هم طعن و انتقاد و حتی لعن هم بنماید، كافر نخواهد بود نهایتا فاسق می شود مانند آنكه كسی شراب بخورد و یا گناه دیگر كند بدیهی است هر فسق و گناه هم موجب كفر نمی گردد.

چنانكه «ابن حزم ظاهری اندلسی» (متوفی 456) می گوید:

«و اما سب احدا من الصحابه، فان كان جاهلا فمعذور و ان قامت علیه الحجه فتمادی غیر معاند فهو فاسق، كمن زنی و سرق و...»[1].

(كسی كه به اصحاب رسول خدا دشنام دهد اگر از روی جهالت باشد، معذور است و اگر از روی علم و بصیرت و بینائی باشد فاسق خواهد بود مانند آنكه گناهانی از قبیل زنا و دزدی

[صفحه 24]

مرتكب شده باشد)، دشنام دهنده وقتی كافر می شود كه به قصد اینكه چون اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است، دشنام دهد و این به عداوت و اهانت به خدا و رسول او منتهی می گردد كه البته در این صورت كافر خواهد شد و گرنه صرف دشنام به صحابه موجب كفر نمی گردد، چنانكه عمر به پیغمبر عرض كرد اجازه بده گردن «حاطب» منافق را بزنم (با آنكه «حاطب بن ابی بلتعه لخمی» از اصحاب بزرگ و مهاجرین و از صحابه بدر بود) با وجود این به خاطر این دشنام و نسبت نفاق به او عمر كافر نشد.[2].

هم چنین «سعد تفتازانی» در شرح عقاید نسفی می گوید: اینكه جمعی متعصب گویند سب كنندگان صحابه كافرند، مورد اشكال می باشد و كفر آنها غیر معلوم است زیرا بعضی از دانشمندان به صحابه حسن ظن داشته بدیهای اعمال آنها را نادیده گرفته، بلكه تاویلات خنك نمودند و گفتند صحابه رسول خدا از گمراهی و فسق مصون بودند و حال آنكه این طور نبود و دلیل بر این امر جنگهائی است كه میان آنها اتفاق افتاده و ثابت می كند كه (بعضی) آنها گمراه و اهل فسق و فجور بودند و حسادت و جاه طلبی، آنها را وادار به اعمال زشت می نموده و منحرف می شدند، حتی بزرگان صحابه نیز مصون از خطا و گناه نبودند.

پس اگر كسی با ذكر دلیل از آنها انتقاد نماید، موجب كفر نخواهد شد، زیرا هر صحابی كه رسول خدا را دیده معصوم و مصون از خطا نمی باشد.[3].

پس چطور ممكن است شیعیان را به خاطر سب و لعن بعضی از صحابه كافر خواند در حالی كه بزرگان علمای اهل سنت سب و شتم صحابه را موجب كفر نمی دانند.

از جمله دلائل بر عدم كفر سب و شتم كنندگان بعضی از صحابه، عمل خود صحابه است كه در حضور پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم همدیگر را سب و شتم می كردند و دشنامهای ركیك به یكدیگر می دادند با وجود این پیامبر حكم به كفر آنها نمی نمود.

چنانكه امام محمد غزالی روایت می كند:

سمع رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ابابكر و هو یلعن بعض رقیقه فالتفت الیه و قال: یا ابابكر اصدیقین و لعانین كلا و رب الكعبه- مرتین او ثلاثا...»[4].

ابوبكر رفیق خود را لعنت می كرد كه رسول خدا شنید و گفت: ای ابوبكر، صدیق و لعنت!، صدیق و لعنت! (دو یا سه بار این كلمه را تكرار فرمود) نه، قسم به خدای كعبه ابوبكر توبه كرد

[صفحه 25]

و بنده آزاد نمود.

در كتب معتبر اهل سنت بسیار رسیده كه در حضور خود پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم غالب اصحاب بهم دشنام می دادند حتی با یكدیگر دعوا می كردند و همدیگر را می زدند و رسول خدا می دید و اصلاحشان می داد و آنها را به خاطر این عمل كافر نمی خواند.[5].

و همچنین در حال حیات خلفاء اشخاصی به آنها سب و شتم می نمودند ولی خلفاء امر به كفر و قتل آنها نمی كردند، چنانكه در زمان ابوبكر مردی وارد شد بر او به شدت فحاشی نمود به طوری كه حاضرین ناراحت شدند، «ابوبرزه ی اسلمی» گفت: عمر برخاست و به ابوبكر گفت: خلیفه اجازه بده او را به قتل برسانم زیرا كافر گردید، ابوبكر گفت: نه چنین است، كسی حق ندارد چنین حكمی كند مگر پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم.[6].

در اینجا می بینیم خود خلیفه سب و شتم و دشنام را می شنود و حكم به كفر و امر به قتل آن شخص نمی كند راستی اگر سب صحابه مخصوصا خلفای راشدین كفرآور است، پس چرا اهل تسنن حكم به كفر عایشه ام المومنین نمی كنند زیرا او پیوسته عثمان را سب و شتم می نمود و برای اینكه مسلمانان را به كشتن او تحریك نماید، علنا می گفت:

اقتلوا نعثلا فقد كفر[7].

یعنی این پیر خرفت را بكشید كه او كافر شده است.

«نعثل» در مدینه یهودی پرریشی بود كه مردم مدینه عثمان را به او تشبیه می كردند و پس از كشته شدنش هر كس از اهل مدینه از حال او می پرسید، می گفتند:

«قتل عدوالله نعثل»

دشمن خدا (نعثل) یعنی عثمان كشته شد.[8].

از همه بالاتر اگر دشنام دادن و توهین كردن به صحابه بد و امر زشت باشد و دشنام دهنده كافر شود، پس چرا ابوبكر در بالای منبر حضور صحابه به بزرگترین و كاملترین فرد صحابه یعنی علی بن ابیطالب دشنام داد و توهین نمود؟! آنجا كه در مقام انتقاد از امیرالمومنین علی علیه السلام گفت:

[صفحه 26]

«انما هو ثعاله شهیده ذنبه[9] مرب لكل فتنه هو الذی یقول: كروها جذعه بعد ما هرمت یستعینون بالضعفه و یستنصرون بالنساء كام طحال احب اهلها الیها البغی؟!

(جز این نیست كه او «علی علیه السلام» روباهی می باشد كه شاهد او دم او است، ماجراجو و برپاكننده فتنه می باشد و فتنه های بزرگ را كوچك نشان می دهد و مردم را به فتنه و فساد ترغیب و ترهیب می نماید، كمك از ضعفا و یاری از زنها می طلبد مانند «ام طحال» است[10] كه دوست می داشت نزدیكان او زنا بدهند.[11].

ابن ابی الحدید می گوید: این كلام را پیش استادم نقیب ابویحیی جعفر بن یحیی بن ابی زید بصری خواندم و به او گفتم: كنایه و تعریض خلیفه در كلام به كه بوده گفت: بلكه تصریح است. گفتم: هر گاه تصریح بود از تو سوال نمی كردم. نقیب خندید و گفت: این نسبتها را به علی بن ابیطالب داده گفتم: تمام این نسبتهای زشت به علی بود؟! گفت: آری، پسرم سلطنت و ریاست همین است!![12].

اگر سب صحابه كفر است، پس چرا معاویه و اتباع او را كافر نمی خوانند در حالی كه كاملترین فرد صحابه و افضل خلفا علی امیرمومنان علیه السلام را سب و لعن می نمودند؟!

پس اگر دشنام دادن به یكی از صحابه كفرآور باشد بایستی ابوبكر و دخترش عایشه و معاویه و یاران آنها كافر باشند و اگر كفرآور نباشد كسی حق ندارد شیعه را به این اتهام كافر بداند. و طبق فتوای فقها و خلفا نیز دشنام دهندگان صحابه كافر و واجب القتل نمی باشند. چنانكه احمد بن حنبل در مسند و ابن سعد در طبقات نقل نموده اند كه عامل خلیفه عمر بن عبدالعزیز از كوفه به او نوشت كه شخصی به عمر بن خطاب خلیفه دوم سب نموده و دشنام داده اجازه می دهید او را اعدام كنیم، در پاسخ نوشت خون هیچ مسلمانی به خاطر سب و شتم نمودن مسلمانی مباح نمی شود مگر اینكه دشنام دهنده به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دشنام داده باشد.

«لا یقتل احد فی سب احد الا فی سب نبی»[13].

تهمت دیگری كه در رابطه با صحابه به شیعه زده اند این است كه گفته اند: شیعه تمام اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را كافر می داند و به احادیث آنها اعتماد نمی كند و آنان را طعن و لعن

[صفحه 27]

می نمایند و قاعده ای درست كرده اند كه طبق آن شیعه را زندیق و مهدورالدم می دانند، می گویند: هر كس صحابه را طعن و قدح نماید در حقیقت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را طعن و قدح كرده است و هر كس رسول خدا را طعن و قدح نماید، زندیق و ریختن خونش حلال است و با این قاعده حكم به زندیق و واجب القتل بودن شیعه كرده اند.

خطیب بغدادی می گوید:

«اذا رایت الرجل ینتقص احدا من اصحاب محمد صلی الله علیه و آله و سلم فاعلم انه زندیق و ذلك ان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم حق و القرآن حق و انما ادی الینا هذا القرآن و السنن اصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و انما یریدون ان یجرحوا شهودنا لیبطلوا الكتاب و السنه و الجرح بهم اولی و هم زنادقه»[14].

اگر كسی را دیدی كه از یكی از صحابه انتقاد می كند بدانكه او زندیق است برای اینكه رسول خدا و قرآن حق است و این قرآن و سنت را اصحاب رسول خدا به ما رسانده اند، آنهائی كه صحابه را قدح می كنند در حقیقت شهود ما را جرح می كنند تا كتاب و سنت را باطل سازند بنابراین خود آنها به طعن اولی هستند و خود آنها زندیق اند.

«ابن حجر» می گوید: همه علمای اهل سنت بر این معنی اتفاق دارند كه اصحاب پیامبر عموما عادل بودند و با آنان جز گروه بدعتگذار، كسی مخالفت ننموده است سپس از «ابوذرعه رازی» و خطیب بغدادی نقل كرده است كه اگر كسی به جرح یاران رسول خدا پرداخت، زندیق است، زیرا آئین حق، به وسیله ی صحابه پیامبر به دست ما رسیده است آنان با جرح و تعدیل شاهدان و گواهان دین ما، می خواهند كتاب و سنت را ابطال كنند.[15].

دكتر حامد حفنی داود ضمن نقل اقوال اهل سنت و جماعت درباره ی عدالت صحابه می گوید: اهل سنت همه صحابه را عادل می دانند و می گویند همه آنها در عدالت مشترك هستند اگر چه در درجه ی عدالت با هم اختلاف دارند و به نظر آنها هر كس یكی از صحابه را تكفیر كند، كافر است و اگر فاسق شمارد خود فاسق است و اگر كسی صحابه ای را طعن كند در حقیقت رسول خدا را طعن كرده است و اصولا جایز نیست كسی درباره ی آنچه بین علی علیه السلام و معاویه در تاریخ واقع شده، صحبت كند. از صحابه كسانی هستند كه اجتهاد كردند به حق رسیدند علی و امثال او بودند و كسانی هم بودند اجتهاد كردند ولی به حق نرسیدند مثل معاویه و عایشه و امثال اینها بودند و از قضاوت درباره ی آنها باید امساك كرد و كسی حق ندارد عیب آنها را ذكر كند

[صفحه 28]

و از سب معاویه به اعتبار اینكه صحابه است نهی كرده اند و از سب عایشه هم به اعتبار اینكه ام المومنین است به شدت منع نموده اند.[16].

سخن علمای اهل سنت تهمت ناجوانمردانه ای است كه می خواهند راه تحقیق را به روی اهل تحقیق ببندند و با نثار تهمت «زندیق» آنان را از تحقیق بازدارند.

به همین بهانه چه خونهائی از شیعیان در طول تاریخ ریخته اند و الان هم می ریزند! این تهمت برای شیعه بسیار گران تمام شده و مشكلات فراوانی به بار آورده است و معضله شدیدی است كه دشمنان اهل بیت آن را وسیله ی سركوبی شیعیان قرار داده اند و حال آنكه یك نفر شیعه، صحابه را از آن نظر كه صحابه رسول خداست، طعن نمی كند زیرا می داند كه این جسارت متوجه شخص نبی اكرم می گردد و باعث كفر و ارتداد می شود و اگر یك نفر شیعه درباره ی برخی از صحابه سخن می گوید جز این نیست كه مواضع آنان را در مسائل دینی از طریق آیات و روایات و تاریخ صحیح بررسی می كند و چون عملكرد برخی از آنان را برخلاف تعالیم دینی و اصول اسلامی می بیند زبان به طعن و انتقاد آنها می گشاید و به هیچوجه قصد اهانت به پیامبر را ندارد.

اصلا نظر شیعه درباره ی صحابه دور از افراط و تفریط است، نه مانند غلات است كه همه صحابه را كافر می دانند و نه مانند اهل سنت است كه همه صحابه را مجتهد عادل می پندارند. به این ترتیب درباره ی صحابه سه نظر وجود دارد:

1- همه صحابه به طور مطلق عادلند و هر كاری بكنند مورد بازخواست نمی شوند، زیرا همه آنها مجتهد عادلند و اگر عملشان مطابق واقع شد دو اجر دارند و گرنه یك اجر می برند و این نظر جمهور علمای اهل سنت است.

2- صحابه مانند سایر مسلمانها هستند هم در میان آنها خوب است و هم بد، هم عادل است و هم فاسق و از لحاظ اطلاعات دینی هم با هم تفاوت دارند. ملاك قضاوت درباره ی آنها، عمل آنهاست اگر عادل و نیكوكار باشند به خاطر اعمال نیكشان جزا داده می شوند و اگر فاسق و گنه كار باشند به اندازه گناهشان مجازات می شوند، این نظریه شیعه است.

3- همه صحابه به طور مطلق كافر هستند و هیچ استثناء ندارد، این نظر كسانی است كه از اسلام خارجند و این جسارت را نمی كند مگر كسی كه از اسلام بهره ای نداشته باشد.

حالا ببینیم از این سه نظر كدام درست است و با واقعیت تطبیق می كند. اما نظر سوم،

[صفحه 29]

اجماعا باطل است و آن را جز غلات و دشمنان اسلام نگفته اند زیرا این قول برخلاف آیات قرآن و روایات پیامبر اكرم و مسلمات تاریخ اسلام است.

اما نظر اول هم شبیه ادعای عصمت به همه صحابه است، یعنی بالاتر از عدالت است یا ادعای سقوط تكلیف از آنان است و این معنی نیز از نظر اسلام مردود می باشد و با آیات قرآن و روایات منافات دارد، پس نظر دوم حد وسط و مطابق با واقع است كه همان عقیده شیعه است.

[صفحه 31]


صفحه 24، 25، 26، 27، 28، 29، 31.








    1. ابن حزم اندلسی، الفصل فی الملل و النحل، ج 3 ص 300، چاپ بیروت دارالجیل.
    2. ابن حزم اندلسی، الفصل فی الملل و النحل، ج 3 ص 300، چاپ بیروت دارالجیل.
    3. شرح عقاید نسفی، ملا سعد تفتازانی، به نقل شبهای پشاور، ص 583.
    4. غزالی، احیاءالعلوم، ج 3 ص 123- كیمیای سعادت، ج 2 ص 479.
    5. مسند احمد حنبل، ج 3 ص 236- سیره حلبی، ج 3 ص 107- بخاری، ج 3 ص 74- اسباب النزول و اقدی، ص 118.
    6. مستدرك حاكم، ج 4 ص 335 و 345- معرفه علام الحدیث، نیشابوری، 142.
    7. ابن العبری، تاریخ مختصر الدول، ص 105- انساب البلاذری، ج 5 ص 70 و 75.
    8. طبقات ابن سعد، ج 5 ص 48.
    9. در بعضی منابع به این عبارت آمده است كه ابوبكر گفت: انما هی ثعاله شهیدها ذنبها.
    10. ابن ابی الحدید، می گوید: ام طحال در جاهلیت زن زناكاری بود، در زنا دادن ضرب المثل بود.
    11. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 16 ص 215.
    12. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 16 ص 215.
    13. مسند احمد بن حنبل، ج 3- طبقات ابن سعد، 5 ص 379.
    14. خطیب بغدادی، الكفایه، ص 49.
    15. الاصابه، ج 1 ص 17.
    16. كتاب الصحابه فی نظر الشیعه الامامیه، ص 8 و 9.